عروس آبله رو
نوشته شده توسط : داود عباسی

مجموعه داستانهای کوتاه عاشقانه«به سوال هر داستان جواب بدید»

عروس آبله رو

دختر جوانی آبله سختی گرفت. نامزدش به عیادت او رفت. چند ماه بعد، نامزد وی کور شد. موعد عروسی

 فرا رسید. مردم می گفتند: چه خوب! عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.

20 سال بعد از ازدواج، زن از دنیا رفت. مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب

کردند.مرد گفت : «من کاری نکردم جز اینکه شرط عشق را به جا آوردم.»

شرط عشق چه بود؟!
 





:: بازدید از این مطلب : 645
|
امتیاز مطلب : 520
|
تعداد امتیازدهندگان : 169
|
مجموع امتیاز : 169
تاریخ انتشار : جمعه 19 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: